تمنای طلوع

به تمنای طلوع تو جهان چشم به راه...

تمنای طلوع

به تمنای طلوع تو جهان چشم به راه...

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

آب سنگین اراک ....

تعطیلی روز سه شنبه مجالی داد تا با بچه ها بریم بیرون
بیرون که میگم تصور نکنید که قراره بریم پای سی و سه پل و پل خاجو
قراره از مسیر کتابخونه-دانشکده-سلف-خوابگاه، یه چند متری بریم اونطرف تر
پیشنهاد بچه ها کلوپ پسرا توی دانشگاه س!
کنار اداره ی نقلیه دانشگاه یه ساختمان که خیلی توی چشم نمیاد ولی به اندازه ی کافی بزرگ هست.
روی سردرش نوشته "سالن ورزشی تفریحی امید"!
یه در معمولی و مستقیما وارد لابی کلوپ میشیم .
خود بچه ها هیچ اسمی روش نگذاشتن بهش میگن "نقلیه".
اما داخلش با بیرونش خیلی فرق داره
محیط گرم و دنجی داره یه چندین ردیف مبل چرمی که میشه نشست و دور هم بود ، چند تا میز بیلیارد و دو سه تا فوتبال دستی و یکی دوتا از این ایر هاکی ها ، به تعداد کافی هم ایکس باکس و بازی های کامپیوتری هست .
چند تا از بچه های قدیمی دانشگاه کرمان را می بینم . اونها هم منو میبینن و با هم یه هو می گیم .ببببهههههههه سلام رفیق ، اینجا چه می کنی ؟
میشینیم و کلی با هم گپ میزنیم و یادی از بچه ها می کنیم .

میرم که قیمت یک ساعت استفاده از X-box 360 چهار نفره را بپرسم .
هر چه می گردم مسئولش را پیدا نمیکنم .
نگاه که می کنم میبینم بچه ها خودشون دارن از یخچال سالن نوشابه و چیز های دیگه بر میدارن و پولش را میندازن داخل دخل .
بیشتر تیز میشم ببینم اینجا مسئول داره یا نه. بالاخره پیداش می کنم یه نفر ریز نقش که یه گوشه نشسته واسه خودش تو فکره .
سلام میکنم ، بنده خدا چرتش پاره میشه . میپرسم من اینجا تازه واردم و قوانین اینجا را نمیدونم .
بهم میگه منم نمیدونستم ، تا زمانی که "آب سنگین اراک تعطیل " شد و مجبور شدم بیام اینجا. به یه برگه اشاره می کنه که همه چی از جمله قیمت ها روش نوشته شده و میگه ، کم کم آشنا میشی... میپرسم سه نفره با چهار نفره چه قدر تفاوت قیمت داره
میگه ساعتی نزدیک به 400 تومن .
میرم و یه دسته بازی می گیرم تا برم با بچه ها 4 نفره بازی کنم .
شب خوبی بود .
اما منو به فکر فرو برد...
آب سنگین اراک...

مدل سازی پرواز پرستو ها

فضای اینجا از نظر فرهنگی با دانشگاه قبلیم بسیار بسیار متفاوته
یادمه چند شب پیش یه نفر سوال کرد آیا جو پلیسی هست یا نه ؟
با وجود این که نظارت همه جانبه ی مسئولین بر فضا بر همه ی دانشجو ها مسلم هست.
و دانشجو ها دایما به هم درباره ی استفاده شون از نت دانشگاه اخطار های لازم را میدن ._این که با ایمیل دانشکده به خارجی ها حتی اساتید اونوری مکاتبه نداشته باشید یا حواستون باشه که نت به طور کل تحت نظره و ...-
اما گویا برخورد فیزیکی به معنایی که ما در دانشگاه قبلی با اون رو به رو بودیم اینجا دیده نمیشه .
پسر ها و دختر ها راحت اند .
با هم حرف می زنن با هم میرن توی محوطه دانشگاه و من توی چهره شون ترس از دیده شدن نمی بینم .
برخی از قدیمی تر ها هم به این نکته صحه می گذارند که عدم برخورد با این گونه روابط و صبر حراست به مرور باعث کم رنگ تر شدن روابط بین جنس های مخالف شده ، و این چیزی که امروز می بیینید یا صرفا یه صحبت کاری هست یا قصد ازدواج دخیل هست .
یه درصد کمی هم البته که قصد های دیگری دارند ولی کمند.

طرز فکر متفاوت مسئولین فرهنگی دانشگاه به زودی خودش را توی اولین عید دانشجویی نشان داد .
یک جشن دو روز و دو شبه با کلی محیط دوستانه و شاد .
مسابقه در محیط های خوابگاهی ، پخش شیرینی و چای و کیک ، سخنرانی مذهبی ، آتش بازی ، کلی جوک و خنده و البته موسیقی زنده ، یک نفر را از بیرون دانشگاه اوردن وسط دانشجو های پسر با گیتارش ، هرچی بچه ها تیکه انداختن اونم با تیکه جواب داد و کلی ملت خندیدن
یه لحظه چیزی که میگم را تصور کنید
وسط یه مشت دانشجوی دکترا و ارشد ایستادی که همه دارن روی یه موضوع خوف کار می کنن .
صدای گیتار میاد
یه عده دارن قهقه میزنن و میخندن
و شما با دو تا دانشجوی دکترا و دو تا دانشجوی ارشد در حالی که قهوه و چایی دستتون هست دارید وسط حیاط روی یه زمین چمن و زیر درخت های بید که در نسیم ملایمی برگ هاشون می جنبند ، در باره ی زیبایی ریاضیات در شبیه سازی مدل پرواز پرستو ها صحبت می کنید ...
خیلی حس خوبی داره ... خیلی
کاش هر چه زود تر موضوع پایان نامه منم مشخص بشه و کاش راجع به مدل سازی پرواز پرستو ها باشه ...